تصادف و رؤیاهای پرپر

ساخت وبلاگ

سمند سفید سرحال و چالاک در دل بزرگراه خلوت می‌تازد. چهار دختر 19-20 ساله، در اوج جوانی و شادابی سرنشینان سمند هستند. دختران سرمست از غرور جوانی، درحالی‌که هوای مطبوع صبحدم بهاری آن‌ها را به وجد آورده است، سرخوش و شاد در جاده پیش می‌روند. احتمالاً صدای موزیک آن‌قدر بلند بوده که شوخی‌ها و خنده‌های دخترکان در هیاهوی سیستم صوتی خودرو گم می‌شده و ترشح آدرنالین در رگ‌های راننده را دوچندان می‌کرده است.

samand crash
شاید دختران در حال قرارومدار با یکدیگر بودند که در دانشگاه چه کنند، برای نهار چه تصمیمی بگیرند و کی به خانه برگردند. شاید حتی در حال صحبت‌های جدی‌تری هم بوده‌اند: سرنوشت، آینده و زندگی. برنامه‌ریزی‌هایی برای روزها، هفته‌ها و شاید سال‌های بعد؛ اما گاهی تصورات ما از آینده تا چه حد پوچ و مسخره است و چه بی‌معنی است صحبت از روز و سال، زمانی که فقط “لحظه”ای می‌تواند همه‌چیز را عوض کند.

کلمه “لحظه” در فرهنگ ما معنی کوچک‌ترین واحد زمان قابل‌تصور را می‌دهد؛ اما همین لحظه بسیار کوچک، می‌تواند مرزهای بزرگی را درنوردد. مرز بودن و نبودن، مرز عشق و نفرت و مرز زندگی و مرگ. در یک‌لحظه و فقط یک‌لحظه، همه‌چیز برای سرنشینان سمند داستان ما دگرگون شد.

منابع خبری به‌سادگی گزارش دادند که به علت سرعت زیاد خودرو از کنترل راننده خارج شده و به پایه یک پل برخورد می‌کند. در پس این جمله ساده، هزاران حرف نهفته است. آن‌همه شادی و شور و شوق فقط در یک‌لحظه نابود شد، آن‌همه امید و آرزو و قرارومدار به‌یک‌باره از بین رفت و آن‌همه نشاط و هستی و زندگی در یک‌لحظه تبدیل به مرگ و نیستی و نابودی شد. بوی مرگ فضای اتوبان را پر کرد. دیگر چیزی از سمند سفید باقی نماند. هر آنچه بود، آهن‌پاره‌ای مچاله بود که با خون‌رنگ آمیزی شده بود. خونی که تا یک‌لحظه قبل گونه دختران جوان را گلگون می‌کرد و به رگ‌هایشان حیات و نشاط می‌دمید، اکنون از درزهای سمند مچاله شده چکه‌چکه به بیرون می‌ریخت. سمند از خون دختران گلگون شده بود…

دقایقی نگذشته بود که نیروهای امدادی رسیدند و آنچه از جسدهای لت‌وپار شده دختران باقی‌مانده بود را از داخل خودرو بیرون آوردند و بر روی آن‌ها پارچه یا پتویی کشیدند. عکس‌هایی که مردم از این حادثه گرفتند به‌سرعت در میان شبکه‌های مجازی پخش شد. هم خود خبر و هم عکس‌های منتشر شده آن‌قدر دردناک بودند که به‌سرعت بین گروه‌ها، صفحات و حتی سایت‌های خبری نیز دست‌به‌دست شدند و کسی نبود که این عکس‌ها را ببیند و سری به نشانه افسوس و ناراحتی تکان نداده باشد.

The-deaths-of-4-students-(5)
عکس‌های این حادثه آن‌قدر دردناک و ناراحت‌کننده هستند که دلیل حفظ اخلاق رسانه‌ای و جلوگیری از ناراحتی بیشتر بازماندگان حادثه، نمی‌توانیم اجازه انتشار آن‌ها را به خود بدهیم؛ اما می‌خواهید بدانید که در این عکس‌ها چیست؟ سمندی که مچاله شده و خون از تمامی درزهایش روان است، اجسادی که روی آن‌ها پوشانده شده و از کنار هریک چشمه‌ای از خون جوشیده است، اعضای بدن له شده، خون، خون و چقدر خون… مگر انسان بالغ در بدنش چند لیتر خون دارد که ماشین و جاده و زمین و آسمان از خون این چهار دختر سرخ شده است؟

دختران داستان ما دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی قزوین بودند که در روز حادثه در حال حرکت از سوی دانشگاه به سمت شهر قزوین بوده‌اند. مرگ دل‌خراش این دختران دانشجو به‌قدری تکان‌دهنده بود که موجب تعطیلی یک‌روزه دانشگاه و همدردی مسئولین دانشگاه و دانشجویان با بازماندگان شد. در این حادثه شوم، سه نفر سرنشینان خودرو به طرز فجیعی در دم فوت کردند؛ اما راننده خودرو با آثاری نه‌چندان جدی بر روی بدن، اما شوک شدیدی که از حادثه به وی وارد شده بود، راهی بیمارستان شد و خوشبختانه در حال طی کردن روند درمان است.

مقصر این حادثه کیست؟ سرعت زیاد؟ خودروی ناایمن؟ ضعف راننده؟ ضعف پلیس راهنمایی و رانندگی؟ پایه پل؟ وزارت راه و شهرسازی؟ اصلاً چه فرقی می‌کند که مقصر کیست؟ سه نفر کشته شده‌اند و یک نفر مجروح. سه جوان از جوانان این مرز و بوم از میان ما رفته‌اند و سه خانواده را تا ابد داغدار کرده‌اند. یک نفر با وجود اینکه هنوز زنده است، اما تا ابد با شوک ناشی از این تصادف و غم مرگ دوستانش زندگی خواهد کرد. تصادفی که نمی‌توان گفت که راننده در آن بی‌تقصیر بوده است.

اما با وجود اینکه خودرو از جلو با پایه پل برخورد کرده است، چه چیزی باعث شده که راننده زنده بماند و دیگر سرنشینان با آن حالت دل‌خراش جان بسپارند؟ پاسخ یک مسئله بسیار ساده و پیش‌پاافتاده است که تاکنون میلیون‌ها بار بر ارزش و اهمیت آن تأکید شده است: بستن کمربند ایمنی!
بله! تنها کسی که در این خودرو کمربند ایمنی خود را بسته بود، راننده بوده است و تنها کسی هم که زنده ماند، باز هم راننده بوده است. به همین سادگی می‌توان به اهمیت بستن کمربند در خودرو برای همه سرنشینان پی ببریم. کمربند ایمنی یک وسیله بسیار ساده است که می‌تواند تأثیراتی بسیار بزرگ داشته باشد. کمربند ایمنی برای حفاظت از جان خود شخص است نه دیگران. تاکنون دیده نشده است که بستن کمربند باعث ضرر و آزار کسی بشود، اما بارها و بارها و بارها اثبات‌شده که نبستن کمربند می‌تواند چه عواقب دردناکی به همراه داشته باشد. تصادفی که داستان آن را گفتیم، یکی از آخرین مواردی بود که اهمیت بستن کمربند ایمنی برای همه سرنشینان را یک‌بار دیگر برای ما روشن ساخت.

پس سعی کنید که هر زمان که در خودرو می‌نشینید، قبل از شروع حرکت حتماً کمربند خود را ببندید. جاده یا شهر هیچ تفاوتی ندارند؛ خطر همه‌جا در کمین است. همچنین اهمیت بستن کمربند برای سرنشینان جلو و عقب نیز تفاوتی ندارد. برخی به‌غلط تصور می‌کنند که صندلی‌های جلو می‌تواند محافظ جان سرنشینان صندلی عقب باشد؛ اما این تصور کاملاً غلط و بی‌پایه است.

در حال حاضر تمامی خودروسازان دنیا برای کمربند ایمنی اهمیت ویژه‌ای قائل هستند و در تمامی خودروهای جدید در صورت نبستن کمربند ایمنی بعد از حرکت، بوق هشدار به صدای در می‌آید. شاید بد نباشد بدانید که در تست‌های مؤسسات ایمنی معتبر مانند EURO NCAP داشتن این بوق هشدار برای کمربند ایمنی، از جمله موارد حائز اهمیت در تست است.

پس به یاد داشته باشید که هرگاه که در خودرو می‌نشینید کمربند خود را ببندید. اگر راننده هستید، باید خود را در قبال جان مسافرین مسئول بدانید و به همه سرنشینان تذکر بدهید که کمربند خود را ببندند. علی‌الخصوص در جاده‌های بین‌شهری باید به این مسئله توجه دوچندانی داشته باشید و تا زمانی که همه سرنشینان کمربند خود را نبسته‌اند، حرکت نکنید.

مسئله دیگر این است که متأسفانه به‌کرات دیده می‌شود که جوانان ما زمانی که با دوستان هم‌سن‌وسال خود در خودرو می‌نشینند، تحت تأثیر جو قرار گرفته و در رانندگی بسیاری از مقررات را رعایت نکرده و پرخطر رانندگی می‌کنند. بسیار دیده و شنیده‌ایم که چند جوان در سنین پایین با رانندگی خطرناک، زندگی خود و دوستانشان را به خطر انداخته‌اند. به‌عنوان یک راننده، شما باید همواره خود را در برابر جان سرنشینان مسئول بدانید. هرگاه که تحت تأثیر جو دوستان و موسیقی تحریک به رانندگی پرخطر شدید، دختر راننده داستان ما را به یاد آورید که باید پس از این، سال‌های سال با عذابی و ناراحتی این تصادف زندگی کند، درحالی‌که ممکن است حتی خانواده دوستانش، وی را مسئول و مقصر مرگ آن‌ها بدانند.

سخن پایانی این که این داستان تلخ اولین مورد از این دست حوادث در کشور ما نبوده است و بارها شاهد چنین صحنه‌های دردناکی بوده‌ایم. بیایید از این حادثه درس بگیریم و سعی کنیم که عادات اشتباهمان را تصحیح کنیم. امیدواریم که این حادثه آخرین مورد این از حوادث دردناک در کشورمان باشد. از طرف خودم، علیرضا رحیقی و تیم تحریریه پدال، از صمیم قلب این ضایعه دردناک را به خانواده وفات یافتگان تسلیت می‌گوییم و آرزوی شادی ارواح درگذشتگان و بهبودی هرچه سریع‌تر تنها بازمانده این حادثه را داریم.

اتومبیل باز...
ما را در سایت اتومبیل باز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی xn--mgbcf9hdr04g بازدید : 248 تاريخ : جمعه 31 ارديبهشت 1395 ساعت: 15:54