موتورسواری حال و هوای متفاوتی نسبت به رانندگی با خودرو دارد. شاید خودرودوستان بخش کوچکی از این حال و هوا را در خودروهای کانورتیبل تجربه کنند، و حتی رانندگی با اتومبیلهای روباز را بهتر از راندن موتورسیکلت بدانند، ولی من بهعنوان یک عاشق موتورسیکلت هیچ چیز را با راندن موتورسیکلت عوض نمیکنم. به نظر من مسافرت با موتورسیکلت بهترین نوع مسافرت است (البته با موتورسیکلتهای مخصوص این کار نه هوندا 125). البته مسافرت با موتورسیکلت سختیهای زیادی دارد، که اصلاً با نشستن در اتومبیل قابل مقایسه نیست، اما چیزهایی که آسان به دست میآیند در خاطر نمیمانند.
حال سفرنامهای که در سایت درایومگ منتشر شد را در اختیار علاقهمندان قرار میدهم تا شما نیز در لذت مسافرت با موتورسیکلت سهیم باشید.
من دوست ندارم از زبان عامیانه در مقالههایم استفاده کنم، اما گویا برای این سفرنامه زبان عامیانه مناسبتر است.
این سفرنامه در چهار قسمت به شما خوانندگان پدال تقدیم میگردد.
موتورسیکلتها: دو دستگاه بیامو R1200 GS 2015 و R1200 GSA 2016
موتورسواران: ایونت ایوانا (Ionut Ivana) و کریستین پریدوا (Cristian Predoi)
مناظر خیرهکننده، قله پر از برف که انگار آسمون آبی رو سوراخ کرده و کلی برج نگهبانی قدیمی که از دروازه ورود به بهشت محافظت میکنن، به گرجستان خوش اومدین. جایی که آرزومون بود زودتر ببینیمش.
من عاشق گرجستانم (به همچنین!)(نگارنده گرجی میباشم و طبیعتاً عاشق وطن اجدادی). تو اولین نگاه عاشقش شدم. دقیقاً بعد از مرز، شایدم قبلش.
دیروقته و ما توی مرز گرجستان و ترکیه هستیم. بعد از اون روز بارونی تو مولداوی، ما مجبور شدیم سه روز پشت سرهم از صبح تا شب موتورسواری کنیم. 1800 کیلومتر، بدون عکاسی، فیلمبرداری یا استراحت. برناممون خیلی فشردس و ما باید زودتر به گرجستان میرسیدیم. شب، دیروقت بود و بعد از آخرین روز تو ترکیه خیلی خسته شده بودیم، اما ارزشش رو داشت بالاخره اینجا بودیم، درست لب مرز، یه قدم تا بهشت.
مدارکم دستم بود تا بدمشون به مأمور کنترل مرزی، یه خانوم خوشگل که داشت با همکارش حرف میزد.
مدارکم از انگلیسی به ترکی و روسی هم ترجمه شده بودن.
وقتی مدارکو بهش دادم گفت: مدارکتون مشکل دارن، چند لحظه صبر کنین لطفاً.
من جواب دادم: من گیج شدم، چه مشکلی؟ مدارکم کامله تا حالا باهاشون مشکلی نداشتیم.
گفت: شما مالک این موتور نیستید و هیچ کجا هم نوشته نشده که شما اجازه روندنش رو دارین.
من: اما ببینین اینجا مدارک اصلی به انگلیسی هستن و اونا فقط ترجمشون هستن.
اون: بله، ولی توی ترجمه روسی اینا نوشته نشده.
بعد از این جواب از خودم پرسیدم آگه اجازه نده از مرز رد بشیم چه گلی به سرم بگیرم آخه؟!
بلا گرفته بعدش خندید و گفت: باشه ایندفعه میتونین از مرز رد بشین ولی دیگه تکرار نشه!
نامرد مسخرم کرده بود!|:
مهمون نوازی و برخورد قاطع با دشمنان از خصوصیات گرجیان هستش، درواقع کوتاهترین تعریف ممکن از گرجستانه.
اگر مجسمهٔ مادر گرجی (Kartelis Deda)(ქართლის დედა) رو دیده باشین، اون توی دست چپش یه جام برای پذیرایی از مهمونا داره و توی دست دیگش یه شمشیر برای مقابله با دشمنا.
میتونین زیباییهای گرجستان رو در ویدئو زیر ببینین.
[دانلود ویدئو]
ایستگاه دوم: گرجستان
این داستان ادامه دارد…
منبع: drivemag